«به لی لی پوت خوش آمدید» کار حسن میرزایی؛ از نمایش روانشناختی تا قصه گویی خلاق
یکی از مهمترین عوامل موفقیت نمایش «به لیلیپوت خوش آمدید» به نویسندگی و کارگردانی حسن میرزایی، درک درست بازیگران از شیوه بازیگری مورد نیاز و ارتباط مناسب با تماشاگران است.
علی جعفری فوتمی: نمایش «به لیلیپوت خوش آمدید» (برگزیده تئاتر مناطق کشور از شهر بابل) در پنجمین روز از سیوسومین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر، در تالار استاد انتظامی خانه هنرمندان ایران و در دو نوبت ۱۷ و ۱۹ به صحنه رفت.
«به لیلیپوت...» در نگاه نخست به نمایشی از آنچه که در جلسات سایکودرامی (نمایش روانشناختی) اتفاق میافتد، شبیه است. چند مرد و زن (بیمار، بازیگران سایکودراما، حضار) به صورت نیم دایره دور صحنه کوچکی نشستهاند و گالیور (کارگردان، درمانگر سایکودراماتیست) و آنژلا روانشید (یاور، دستیار سایکودراماتیست) آمادهاند تا جلسه را آغاز کنند. بازیگران به نوبت روی صحنه کوچک حاضر میشوند و داستان خود را که ادامه داستان بازیگر قبلی است، نقل میکنند. نخستین بازیگر (نقش اول) شیرین نام دارد. او به رابطهٔ همسرش خسرو با دختر ماشیننویسی که نمایشنامههای خسرو را تایپ میکند، مشکوک است و طبیعی است که ادامه داستان هم اگرچه به نوبت از زبان سایر بازیگران نقل میشود، به حل مسئلهٔ شیرین مربوط خواهد بود.
درباره اجرای نمایش به «لیلیپوت خوش آمدید» ذکر چند نکته ضروریست:
۱-بدیهی است که «به لیلیپوت خوش آمدید» قرار نیست یک جلسه واقعی از نمایش روانشناختی باشد. گرچه نمایشنامه نویس-کارگردان با تعمدی حساب شده و آگاهانه میخواهد که مخاطبان در مواجهه با نمایش دچار فریب حضور در یک جلسه سایکودرامی شوند. او از فنون سایکودرام برای پیشبرد نمایش استفاده میکند. حاضران در جلسه (بازیگران) مواجهه با تعارضات؛ کسب آگاهی؛ افزایش بینش؛ تخلیّه هیجانی و رسیدن به آرامش را تجربه میکنند تا در نهایت به سازگاری اجتماعی برسند. روش انتخابی حسن میرزایی برای بازسازی این جلسه؛ روش مطالعه رفتار جمعی بازیگران است که در آن بازیگر اصلی با همراهی چندنفر، وضع زندگی خود را به معرض نمایش میگذارد.
۲- از سوی دیگر «لیلیپوت خوش آمدید» را میتوان نمایشگونهای از جلسات قصهگویی خلاق دانست. در نمایش، پنج قصه شخصی شیرین، آذر میدخت، خسرو، چهار قلوهای ادیپ شهریار و کامی روایت میشود. از میان این پنج قصه، دو قصه شیرین و آذر میدخت (زن جوانی که در 11 سالگی به عقد پیرمردی صاحب مال و منال در آمده و مادر پنج قلوهای ادیب شهریار و کامی است و حالا که ۴۱ روز از مرگ پیرمرد گذشته، میخواهد زندگی تازهاش را شروع کند) هویتی کاملاً مستقل از هم دارند؛ به بیان دیگر، اگر سه قصه خسرو؛ چهار قلوهای ادیب شهریار و کامی را در امتداد مستقیم قصه شیرین بدانیم؛ قصه آذر میدخت، فاقد عنصر ارتباطی مستقیم با بازیگر اصلی (شیرین) است و از همین رو ناقض قرارداد سایکودراما محسوب میشود. قصه چهار قلوهای ادیب شهریار تلاشی است برای متصل کردن این دوقصه جدا از هم و ایجاد فضا برای ورود به قصه کامی (دختر آذرمیدخت و همان تایپیستی که نمایشنامههای خسرو را تایپ میکند). تلاش برای مربوط کردن دو قصه مستقل شیرین وآذرمیدخت به هم نمایش را وارد فضای جلسات قصه گویی خلاق میکند.
۳- انتخاب نام نمایش، رمز گشای فضای نمایش و مواجهههای رخ داده در طول نمایش است. گالیور روانشید (درمانگر) محل جلسه را لیلیپوت مینامد. سرزمین افسانهای آدم کوتولهها در داستان جاناتان سویفت که گالیور در نخستین سفرش به آنجا میرسد. گالیور روانشید (درمانگر) همواره حاضران در جلسه را با نگاهی از بالا و تمسخر آمیز مینگرد وآنها را آدم کوتولههای حقیری میداند که از بازی دادن و استهزا کردنشان احساس لذت میکند. گالیور شخصیت تاثیر گذاری دارد و از همین روست که دستیار او هم خود را آنژلا روانشید مینامد، گرچه نام اصلیاش آنژلا فشقندی کاربشول نازکی است. هویت گروتسک نمایش آنجا بیش ار پیش عریان میشود که در حلقه تودر توی روایتها، وقتی گالیور از بازیگری که نقش خسرو را بازی میکند، میخواهد که یکی از نمایشنامههایش را به او نشان بدهد، خسرو نمایشنامهای با نام «به لیلیپوت» خوش آمدید را به او میدهد و گالیور با تورق نمایشنامه در مییابد همه چیز جلسه؛ حتی خصوصیات ظاهری خود او پیش از این در نمایشنامهای که خسرو نوشته است آمده است.
۴-طراحی صحنه استیلیزه نمایش با ایجاد نقطه تمرکز دیداری مرکزی، حاوی نشانگانی است که تماشاگران را به بازیابی خویش در آنچه که برصحنه میبینند، تشویق میکند. طراح صحنه نمایش با قرار دادن صحنه کوچک در میانه فلشی که نوک آن را به سمت تماشاگران نشانه رفته، کوشیده است مفهوم عبارت «تماشای دیگران به مثابه بازشناسی خویش را» موکداً به تماشاگران یادآوری کند. از سوی دیگر استفاده از تمهیدات مناسب نور و دقت کارگردان در میزانسن بندی باعث میشود تا مخاطبان در طول نمایش به شکلی حساب شده، تنها آنچه را ببینند که در هر تابلو باید دیده شود. به عنوان نمونه نگاه کنید به جابهجایی مداوم اما ناپیدای موقعیت مکانی بازیگران روی صندلیها که در پدیداری مواجهههای لازم در هر صحنه کاملا در خدمت نمایش قرار میگیرد.
۵- بیگمان یکی از مهمترین عوامل موفقیت نمایش در برقراری ارتباط با مخاطبان درک درست بازیگران نمایش از شیوه بازیگری مورد نیاز است. مهوانه آقاجانیان (شیرین)، سحر مشرفی (آذرمیدخت)، مینو طوسی (آنژلا)، مریم میرابزاده (کامی) و حسن میرزایی (گالیور) به خوبی دغدغههای درونی کاراکترها را باز سازی میکنند و میثم مجاوری (خسرو) با تحلیل صحیح از شخصیت خسرو در تجسم خسرو موفق عمل میکند.
۶- جشنواره تئاتر فجر علاوه بر اینکه فرصتی است تا هنرمندان و فعالان تئاتر خارج از تهران به تماشای آثار به نمایش در آمده در پایتخت بنشینند؛ متاسفانه تنها راه ممکن برای علاقمندان تئاتر در تهران است تا با ظرفیتها ی تئاتر شهرستانها آشنا شوند؛ تئاتری بالنده وپوینده که حرفهای زیادی برای گفتن دارد اما در تنگناهای بودجه و ضعفهای مدیریت کلان تئاتر کمتر دیده شده است. حمایت از آثار شاخص تئاتر تولید شده در استانها و ا مکان اجرای عمومی این آثار در پایتخت میتواند به کم شدن فاصله تئاتری که به غلط تئاتر شهرستان نامیده میشود با فضای تئاتر در پایتخت کمک شایانی کند.