طنازیهای نمایش «ترانههای تلخ تارا» به کارگردانی علی فتوحی
«ترانههای تلخ تارا»، داستان تر و تازهای را نقل نمیکند، اما نویسنده و کارگردان، این قصه تکراری را مجال مناسبی برای ایجاد فضای کمتر کار شده یک مجلس تقلید زنانه قرار داده و نیم نگاهی هم به بینش امروزین جامعه به مقوله ازدواج انداختهاند.
علی جعفری فوتمی: نمایش «ترانههای تلخ تارا» (برگزیده تئاتر مناطق کشور از شهر تبریز) در هفتمین روز از سیوسومین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر در تالار استاد انتظامی خانه هنرمندان ایران و در دو نوبت ۱۷ و 19:30 به صحنه رفت.
«ترانههای تلخ تارا» با بهرهگیری از شیوه نمایش سنتی شادی آور ایرانی به ویژه مجالس تقلید زنانه؛ راوی داستان دختر دم بختی به نام تارا است که بر خلاف دو ناخواهریاش، زیور واختر که از اوسالها بزرگترند و همچنان در خانه ماندهاند؛ خواستگار پولدار اما بیفرهنگی دارد. زیور و اختر میکوشند تا او را مجاب به این ازدواج کنند، اما تارا که دل در گرو عشق جوان نینوازی دارد، بر سر دوراهی تصمیمگیری مانده است. از یک سو میخواهد همچون افسانهٔ فولکلور آذربایجانی سارای که در فرهنگ آذربایجان نماد پاکدامنی، وفای به عهد و نه گفتن به زور و پول است، بر سر عهد خود با جوان نینواز بماند و از سوی دیگر کشش زندگی مرفه و بیدغدغه، ماندن بر سر عهد را برایش دشوار کرده است.
درباره اجرای نمایش «ترانههای تلخ تارا» ذکر چند نکته ضروریست:
فریدون ولایی در نمایشنامه «ترانههای تلخ تارا»، داستان تر و تازهای را نقل نمیکند؛ بن مایه قصه دهها و صدها بار و به اشکال مختلف از سالهای دور تا کنون روایت شده است. اما نمایشنامه نویس این قصه تکراری را مجال مناسبی برای ایجاد فضای کمتر به کاربرده شده یک مجلس تقلید زنانه قرار داده است؛ ضمن آنکه در روایت موازی دو داستان تارا و سارای، نیم نگاهی هم به ساختار تفکر و بینش امروزین جامعه به ویژه در مقوله انتخاب همسر و ازدواج دارد. اگر در سالهای دور، سارای در مقابل زورگویی بیک و ایادیاش میایستد و تن به ازدواج اجباری با بیک نمیدهد زیرا که دل به چوپان سپرده است و دست آخر تن به رود خروشان آرپا چای میسپرد تا به عشقش خیانت نکرده باشد؛ تارا بر سر دوراهی عشق و پول میایستد، اندک مقاومتی هم میکند، اما دست آخر عشق را به سویی افکنده و تن به ازدواج اجباری با اسمال آقا کبابی میدهد تا عمری را در رفاه و آسایش بگذراند.
دو داستان سارای و تارا اگرچه در طول نمایش با هم موازی حرکت میکنند، اما سهم داستان تارا عامدانه و هوشمندانه بیشتر و پررنگتر است. نخست به این دلیل که ماهیت تراژیک افسانه سارای اگر چه میتواند در لحظاتی برای مخاطبان جذاب وگیرا باشد و در هایوهوی فضای کمیک نمایش، باعث ایجاد تنوع و تلطیف ذایقه مخاطبان شود، اما توجه بیش از اندازه به این بخش باعث از دست رفتن کل فضای نمایش و قطع ارتباط مفهومی نمایش با تماشاگران خواهد شد و دو دیگر اینکه هدف کلی نمایش که همانا بازنمایی تفکر غالب جامعه امروز است را دچار خلل خواهد کرد.
نمایشنامه نویس به قواعد نانوشته نمایش سنتی شادی آور ایرانی پایبند است؛ اگر در گونههای مختلف تخت حوضی از بقال بازی و سیاه بازی وکچلک بازی و مجالس تقلید زنانه انتقادی به وضعیت موجود در جامعه مطرح میشود، قرار نیست معضل؛ موشکافی و تحلیل شود و اگر راه حلی هم ارائه میشود، معمولاً این راه حل سطحی و ناگهانی و ای بسا دور از ذهن است. نمایشنامه ترانههای تلخ تارا هم در پی تحلیل و موشکافی و بررسی عوامل نیست؛ تارا ناگزیر از انتخاب است، یک سو عاشق فقیر ایستاده و سوی دیگر خواستگار پولدار و بیفرهنگ. وقتی ناخواهریها فهرست اقلام اهدایی اسمال آقا کبابی را برای تارا میخوانند، در برابر خانه نیاوران و ماشین آخرین مدل و آی فون سیکس، طاقتش طاق میشود و بله را با صدای بلند میگوید.
نمایشنامه مملو از قصههای فرعی وروایتهای تو در تو ست. زیور و اختر برای قانع کردن تارا، انواع واقسام قصهها را روایت میکنند، اما این روایتهای تودرتو، همانند نمونههای مشابه نمایش سنتی شادی آور ایرانی، نه هیچگاه آنقدر پررنگ میشوند که قصه اصلی را تحت الشعاع خود قرار دهند و نه آنقدر مشابه و تکراری میشوند که خارج از حوصله تماشاگران باشند.
علی فتوحی در مقام کارگردان، مجلس تقلید زنانه را با اسلوب وشیوه تئاتر در میآمیزد. او ضمن رعایت قواعد اجرای یک مجلس تقلید زنانه؛ از طراحی صحنه و لباس گرفته تا شکل و شیوه حضور مطربها در مجلس، به اصول وقواعد تئاتر هم پایبند میماند. طراحی صحنه به شدت مینی مالیستی است. این شیوه طراحی هم باعث میشود در شکل مجلس تقلید؛ تقلیدچیها از ابزار و وسایل موجود برای بازسازی داستانکهای نمایش حداکثر استفاده را ببرند هم به عنوان شیوهٔ طراحی صحنه انتزاعی در تئاتر تخیل مخاطب را درگیر کرده و تماشاگران را در طول اجرای نمایش با خود همراه نگه میدارد.
شیوه نمایش سنتی ایرانی به شدت مبتنی بر همراهی و همکلامی تماشاگران نمایش با تقلید چیهاست. بازیگران، پیاپی تماشاگران را مخاطب حرفهایشان قرار میدهند؛ سوال میپرسند؛ متلک میگویند به وضعیت ظاهری تماشاگران اشاره میکنند وبه مدد تواناییشان، در بداههگویی و گذر از موقعیتهای پیش بینی نشده در همراهی تماشاچی با بازیگر، نمایش را به پیش میبرند. اما در اجرای نمایش «ترانههای تلخ تارا» اگرچه در لحظات نخستین ورود تماشاچیان به سالن وپیش از شروع نمایش، بازیگران از حضار با هندوانه وچای پذیرایی میکنند، با تماشاچیان چاق سلامتی میکنند و از حضورشان در نمایش ابراز خوشحالی ومسرت میکنند، اما کارگردان بیش از این خطر نمیکند و بعد از شروع نمایش به این قرارداد نانوشته میان نمایش و مخاطبان پایبند نمیماند.
اگر در روایت خطی نمایشنامه «ترانههای تلخ تارا»، شخصیت اصلی نمایشنامه تارا است و موضوع نمایشنامه تردید و تصمیم اوست؛ اجرای نمایش بیشک متعلق به اختر و زیور است. بیتا آزادی و ژیلا آل رشاد بیآنکه توانایی تحسین برانگیزشان در خلق صحنههای کمیک و خنده گیری از تماشاگران را به رخ بکشند، در تمام طول نمایش با انرژی بالا و بدون افت و خیز، صحنه را در دست میگیرند و نه تنها تماشاگران که سایر بازیگران را هم به تماشا وا میدارند. البته پذیرفتنی است که بخشی از در حاشیه ماندن بازی مائده حبابی در نقش تارا به نمایشنامه مربوط است؛ همچنان که اگرچه قصه بسیاری از تخت حوضیها تلاش دختر پادشاه برای ازدواج با شاعر فقیر است، اما در اجرا این سیاه است که حرف اول و آخر را میزند و در تمام نمایش گوی و میدان را دست میگیرد.
واپسین نکته قابل اشاره، موسیقی نمایش است. نمایش سنتی شادیآور ایرانی بدون اجرای موسیقی زنده معنی پیدا نمیکند. مزقونچیها در اینگونه نمایش نه تنها نوازنده که خود بازیگران نمایشاند. یکی از وجوه قابل توجه در اجرای نمایش «ترانههای تلخ تارا»، استفاده به جا و حساب شده از موسیقی است. موسیقی هم به طراوت وشادمانگی نمایش افزوده است، هم در فضا سازی مفهومی و حتی جغرافیایی نمایش کارآمد و قابل توجه است.