دومین جلسه نقد حضوری کارگروه نقد جشنواره برگزار شد
ملمداس؛ اسطورهای زنانه برای حفظ مردان
فاطمه رستمی : اجرای «پنجگانه خون ، خور و ملمداس» دومین اثری بود که در بخش نقد حضوری جشنواره ی سی و پنجم تئاتر فجر در مجموعه ی عمارت روبرو با حضور کارگردان این اجرا علیرضا داوری ، بازیگران و دیگر عوامل اجرایی این گروه ، علیرضا نراقی منتقد و امین عظیمی دبیر کارگروه مورد بررسی قرار گرفت.
در ابتدای جلسه امین عظیمی درباره هدف اصلی تشکیل جلسات نقد نمایشها گفت: «مهمترین هدف این است که گروههایی که از سایر شهرهای کشور در جشنواره حضور دارند، فرصتی برای بیان ایدهها، اهداف و دلایل شکلگیری اثرشان داشته باشند و بتوانند از چگونگی تولید تئاتر در شهر خودشان و مسائل و مشکلاتشان بگویند و تجربه شان بهتر دیده شود».
علیرضا داوری کارگردان نمایش «پنجگانه خون، خور و ملمداس» از استان هرمزگان، در ادامه درباره شکلگیری گروه تئاتر«آیینه» در بندرعباس و فعالیتهای خود توضیح داد: «از سال82 گروه کارش آغاز کرد و در اساسنامه تشکیل گروه خودمان را ملزم میدانیم که بر اجرای درامها و نمایشنامههای تولیدشده در گروه بپردازیم و داستانهای نمایش هم باحال و هوای اقلیم و فرهنگ هرمزگان باشد و در آخر اینکه نمایشها بر اساس پژوهش شکل بگیرد. این سه نکته از ابتدا اساس کار ما بوده است. از سال89 تصمیم گرفتیم جشنوارهها را هم محک بزنیم و اولین اجرای ما پیرامون اسطورههای یونانی بود با محوریت خون بس به اسم «آواز مترسک زمینهای خشک انتظار». در سالهای دیگر هم با نمایشهای «سنگال»، «بیبری»، «آهو اگر نهال تازهسال شکننده جوانی بود، بر گور من بکارش» و... اجراهای عموم و جشنوارهای داشتیم و جوایزی هم به دست آوردیم».
علیرضا نراقی، منتقد حاضر در جلسه در ادامه درباره نمایش «پنجگانه خون، خور وملمداس» گفت: «دو نکته در مورد متن اثر اهمیت دارد؛ شیوه روایت و زبان. ما با زبانی روبهرو هستیم که از ابتدا میدانیم مبتنی بر باوری اسطورهای است. در اثر به شکل واضحی تکثر روایی وجود دارد. ما روایتهایی را از ظهور اسطوره در زندگی افراد میشنویم. عناصری در زبان وجود دارد که آنهم تکثر دارد. فضاهای طنازانه معاصری در اثر حس میشود که با وقفه و انحراف اسطوره را بهصورت دراماتیک به چالش میکشد. در همین نقطه اتفاق دیگری هم میافتد؛ حضور زبانی شاعرانه در کنار زبان کنایی و طنازانه! در زبان شاعرانه بیشتر با واگویه ها و با گفتارهایی مستقیم روبهرو هستیم. تکثر روایی و زبانی در این اثر مهمترین کاری است که در رابطه با اسطوره رخ میدهد».
او ادامه داد:«من فکر میکنم اجرا هیچ هویت مکانی و زمانی ندارد. درست است که میدانیم از اسطورهای در منطقهای خاص استفاده میکند، اما وقتی اسطوره تبلور زمانی ندارد یا مکان مقید به قیود زمان نیست، مکان تبدیل به امری انتزاعی میشود. وقتی فراروی زمان ایجاد میشود، از گستره مکانی هم به هویت ثابتی نمیرسیم. این اثر ازنظر عناصر اجرایی به ما چیزی نمیدهد. گویی تنها کلیتی از یک موضوع را به ما میرساند. این نه حسن است نه ضعف بلکه صرفاً یک ویژگی است. در اثری که با اسطوره سروکار دارد، این ویژگی خیلی مهم میشود و در خوانش، این اسطوره مدرن را تحت تأثیر قرار میدهد. باید توجه داشت صرفاً عدم وابستگی به مکان و زمان اثری را مدرن نمیکند».
علیرضا داوری ادامه داد: «پژوهشگران تلاش میکنند اسطورهها را به منطقهای خاص منحصر کنند درحالیکه من با دلایل روشن میگویم هیچ اسطورهای منحصر به هیچ منطقهای نیست، بلکه اسطوره فرا منطقهای است. شخصیت لیلی را همه میشناسیم که یک زن اسطورهای و جهانی است، پری دریاییها هم در اسطورههای مناطق مختلف وجود دارد و... ملمداس هم یکی از این اسطورههاست که مربوط به نقطهای خاص نیست. باید قبول داشته باشیم اسطوره سینهبهسینه نقل میشود. در هرمزگان منبع مکتوبی برای اسطورهها و روایتهای اسطورهای وجود ندارد و همه این اطلاعات از طریق پژوهشهای میدانی و گفت و با پیرزنها و پیرمردها بهدستآمده است. آن چیزی که این افراد به ما میگویند را در کتابهای تاریخی میبینیم که ما به ازایی برای آن در نقطهای دیگر در جهان وجود دارد».
او گفت: «ما در ساختار روایت اسطورهای تلاش کردیم نگاه انحصارگرایانه به اسطورهها را بگیریم. میتوان تصور کرد شاید ملمداس حربهای ساخته زنان بوده که این اسطوره را به وجود آوردهاند که مردانشان وقتی به دریا میزنند، در مدتی که در کنارشان نیستند به سمت زن دیگری نروند. من سعی کردم فقط نشانههایی از مثلاً پوشش منطقه هرمزگان را در نمایش بیاورم تا اسطوره را منحصر به هرمزگان نکنم. بهرام بیضایی میگوید آیین زمانی بکر است که در فضا و مکان خودش استفاده شود. ما بیشتر در سالهای گذشته آیین هرمزگان را در نمایشها دیدهایم تا تئاتر و بار دراماتیک را. من هیچ ادعای جریان سازی ندارم، اما میدانم پژوهشهایم این قابلیت را دارد که میتوانم آنها را عملی کنم».
علیرضا نراقی در ادامه صحبتهای داوری افزود: «این مسئله حرف درستی است و رویکرد تطبیقی، رویکرد مرسوم و علمی است. توجه کنید ما درباره درام و تئاتر صحبت میکنیم. صرف پیدا کردن ریشههای مشابه بین اسطورهها، کافی نیست که ما یک ذهنیت مدرن، منسجم و انتقادی به اسطورهها داشته باشیم. تائید اینکه اسطورهها در بین اقوام و فرهنگهای مختلف بنمایههایی دارند که آنها را به هم متصل میکند، درست است و حتی میتوان آن را یک کار دانشگاهی دانست، اما بعد چه؟ ذهنی که این اسطوره را روی صحنه اجرا میکند میخواهد با اسطوره چهکاری کند؟ کسی که تکثر روایتی برای اسطوره ایجاد میکند، در زبان تنوع ایجاد میکند چه ذهنیتی دارد و چرا؟ عدهای این اثر را میبینند و ازقضا آدمهای مدرنی هستند، باید چه چیزی را از این اسطوره بگیرند؟ فکر میکنم این همان نقطهای است که باید در موردش حرف بزنیم».
نراقی گفت: «همه ما بهعنوان انسانهای مدرن چه دیدگاهی به اسطورهها داریم؟ در نمایش «پنجگانه خون، خور و ملمداس» اسطوره به علیرضا داوری محاط است یا داوری بر او محاط شده؟! بیضایی هم میخواست بر اسطورهها مسلط باشد و در برخی باورهای خرافی شک کرد و در آنها انحطاط ایجاد کرد. چیزی که من در این اثر دریافت نمیکنم همین رویکرد انتقادی به اسطورهها است. ما با عامل انتخابهای انسانی در این اثر روبهرو نیستیم. نمایش هنوز از تصور گناه و عقوبت، لغزش و جزای آن بیرون نیامده و این همان نگاه اسطورهای است. اینکه آدمها ارادهای برای برهم زدن بازی ندارند و این اسطوره است که آنها را بازی میدهد و انسانها اختیاری ندارند».
داوری گفت: «من قبل از اینکه خودم را پژوهشگر بدانم، درامنویس میدانم و دوست دارم درامنویسی باشم که شیوه روایی خودم را در قالب اسطورهای بیان میکنم. با آن چیزی که در اختیار داشتم در حوزه ادبیات، مطالعه خوبی کردم. بهجرئت میگویم بهترین درامنویس ایرانی عباس نعلبندیان است. من در نگارش از او الهام میگیرم. در اجرای اولیه اثر ما این رویکرد انتقادی که علیرضا نراقی میگوید را داشتیم ، اما من را قانع نکرد. فکر میکنم برخورد با اسطوره فراتر از این بحثها است. سیستم انتقادی زبان گفتوگویی من را بیان میکرد. ما در این اثر با قضاوت تماشاگر و با آنچه رخ میدهد روبهرو هستیم. اگر من به زبان روشنی میرسیدم امکان قضاوت کردن را از او میگرفتم. در 10 شب اجرای قبل جشنواره بیشتر مخاطب عام از اجرا راضی بود تا مخاطب روشنفکر. من به این دلیل که برای پژوهشهایم زحمتکشیدهام دوست دارم در موردش بحث شود. این موضوعات همان چیزی است که در استان خودم درک نمیشود. در جنوب یک ساختار روایی قصه به اسم چیچیکا است. ما بر اساس ریشه و پیشینههای اینچنینی روایت کردیم. همان ساختاری که پیرمردها و پیرزنهای جنوبی از آن برای قصهگوییهای جذابشان بهره میبرند».
داوری ادامه داد: «واقعیت این است که در این اجرا با ممیزی و سانسور روبهرو هستیم درحالیکه آیین و اسطوره قابل سانسور نیست و بر اساس ریشههایی که از آن آمده نمیتوان حذفش کرد. آیا کسی فهمید که بین دو اجرا من بخشی از صحنهها را حذف کردم؟ این شیوهای است که ما با آن روایت میکنیم. اسطوره باید بر اساس زبان واقعی محلی که از آن سر برآورده حرف بزند. ما جهت دادن به افکار مخاطب را نمیخواستیم، فقط میخواستیم او خودش قضاوت کند. در تحقیقاتی که داشتیم اکثر جاشوها میگفتند پری دریایی را ندیدهاند، اما واقعاً به آن ایمان داشتند و فکر میکردند روزی پری دریایی را خواهند دید. یکی میگفت پری از دل آب به او لبخند زده یا دیگری میگفت موهایش را دیده و...».
او ادامه داد: «ما نه حقداریم بهزور به مردم بگوییم اسطوره حقیقت دارد و نه حقداریم بگوییم دروغ است. ما فقط میتوانیم آن را با جامعه امروز تطبیق دهیم».
نراقی در مورد نور کارکردش بهعنوان عنصری بیانی یا تزئینی در نمایش گفت: «در قسمتهای مختلف نمایش طیفهای نوری متفاوتی استفاده میشود که برای من گاهی افراطی بود. میتوانستم برخی از رنگها را درک کنم، اما رفتوبرگشتهای نوری متعدد را خیلی نمیپسندیدم. فکر میکنم دلالتهای معنایی چندانی نداشت یا اگر داشت و من دریافت نکردم. بههرحال این شیوه که خیلی بیانگرایانه است و زیادی خودش را نشان میدهد را نمیپسندم. فکر میکنم روند و تمرکز نمایش را دچار خدشه کرده بود».
او گفت: «در این اجرا نهتنها به خاطر نور بلکه به دلایل دیگری دچار اشکال شده بود. من این اشکالات را ناشی از شرایط اجرا در جشنواره و... میدانستم. فکر میکنم سیالیت اجرا و روانی اجرا دچار وقفه شده است. به این دلیل که نمیتوان در اجراهای جشنوارهای ناهماهنگی را ناشی از جشنواره دانست یا خود اجرا، پس بهتر است در مورد این مسائل حرف نزد».
رمضانی طراح نور نمایش گفت: «سالن مشکلاتی داشت و نور ما تغییراتی کرد. به این دلیل که نمایش گفتوگوهای منقطع دارد، نورها را هم منقطع طراحی کردیم و مثل پازل درنهایت این قطعات به هم وصل میشد. در قسمتهایی که نور بیشازاندازه میشد، مشکل از دیمر بود و هرچقدر نور را کم میکردیم همچنان یک خط باریک نور درصحنه باقی میماند. ما در بخشهای مختلف بر اساس محتوای صحنه از رنگ خاصی برای القای معانی بهره بردیم».
عظیمی گفت: «شاید بتوانیم این بهرهگیری روشن و استفاده از رنگهای لخت و شدید در نمایش را بهنوعی فوویسمی بدانیم. من هم وقتی به آیینهای بومی و... فکر میکنم، ذهنیتم پر از رنگهای خالص است که هرکدام کد و نشانهای است، اما وقتی در اجرا وارد میشود باید هوشمندانه انتخاب شود».
نراقی در ادامه با تأکید دوباره به نگاه علیرضا داوری به اسطوره، گفت: «راستش من اصلاً با این نگاه موافق نیستم. خاصه وقتی این نگاه از جانب کسی است که از نگاه درام و تئاتر به اسطورهها مینگرد. اگر یک اسطورهشناس اینقدر ستایشگرانه از اسطورهها حرف میزد راحتتر میپذیرفتم. در آن حالت قالب اسطوره است، اما در تئاتر اینطور نیست. اینکه باور کنیم کسی که کارش ماهی گیری است به پری دریایی اعتقاد دارد، جهل است. کار هنرمند تئاتر در این شرایط این است که جلوی جهل بایستد نه اینکه با تکثرگرایی در روایت آن را بسط دهد. منظورم این نیست بجنگید بلکه باید این جهل را به گفتمان برسانید. همین اشکال است که با نگاه اگزوتیک به خارجیها بگوییم بیایید ما را بهعنوان آدمهای اولیه ببینید که هنوز در قرن 21 به پری دریایی اعتقادداریم! شما یک گروه تئاتری نیستید که صرفاً بخواهید اجرایی بروید و تنها جنبههای هنری مدنظرتان باشد، بلکه شما گروه پژوهشگری هستید که همانطور که خودتان گفتید بر اساس پژوهش به اجرا میرسید».
داوری توضیح داد: «ما در نمایش«بیبری» نشان دادیم که مراسم زار نهتنها اخلاقی نیست بلکه جاهلانه است و در نمایش نگاه انتقادی سختی به این مراسم را داشتیم. اسطوره ملمدس اسطورهای زنانه است و انتقاد دارد به این مسئله که زنان دهان بند دارند و مردان میتوانند مدام دهان به انتقاد بازکنند. نکته اینجاست که می خواهد بگوید مردی که به دنبال دیگری می رود را باید دو نصف کرد!».
نراقی: «فکر می کنم بسترهای دیگری برای انتقاد وجود داشت که در ملمدس می توانستید از آنها بهره ببرید. مثلا بررسی می کردید که چه چیزی مردها را به این سمت می برد که به سوی زن دیگری بروند و این نگاه را نسبت به زن داشته باشند. این رویکرد واقعیت های منضبط تری به ما می داد».
داوری افزود: «وقتی یک نفر وارد فضای اسطوره میشود، بههرحال دچار سانسور میشود. من میخواستم آن چیزی که میخواستم بگویم را بدون ممیزی بگویم. برای فرار از ممیزی ممکن است دچار پیچیدگی در روایت شوم که بههرحال اجتنابناپذیر است». او در آخر گفت: «من فکر میکنم این جلسه نقد برای من خیلی بهتر، تأثیرگذارتر و کارآمدتر از اجرا در جشنواره بود. من اشکالات کارم را قبول دارم و میدانم بههرحال ضعفهایی هست. باید آنها را فهمید که چنین جلسهای این امکان را برایم فراهم کرد که راحت و بیدغدغه آنچه فکر میکنم را بگویم». بازیگران نمایش هم در آخر جلسه از شرایط تمرین و کار با علیرضا داوری گفتند.