نقد نمایش مدهآ
روایتی سطحی از یک تراژدی
توضیح:این نقد،محصول اعضای کانون ملی منتقدان ایران است و جشنواره تنها امکان انتشار آن را در پایگاه رسمی اطلاع رسانی خودفراهم کرده است و بازتاب دهنده دیدگاه سازمان جشنواره درباره آثار حاضر در جشنواره نیست.
سید جواد روشن ( عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران)
(امتیاز منتقد به نمایش ●)
"... ولی من تنها هستم. وطنی ندارم و اکنون همسرم نیز مرا از خویش رانده است. مرا به یغما بردند. از سرزمینی در آن سوی آبها به اینجا آوردند. نه مادر دارم، نه برادری و نه خویشاوندی، تا در این مصیبت، پناهی باشند برای آغوش بیپناه من! به این سبب از شما درخواست میکنم اگر راهی برای انتقام از جیسون بهخاطر توهینش یافتم، سکوت کنید..." ( بخشی از نمایشنامه "مدهآ" ترجمه امیر حسن ندایی)
نمایشنامه "مدهآ" که از جمله شاخصترین تراژدیهای یونان باستان است، بارها و توسط افراد مختلفی در سراسر جهان و ایران و به اشکال مختلف به روی صحنه رفته و همواره مورد توجه هنرمندان بوده است. همچنین این نمایشنامه که برای نخستین بار و در سال 431 پیش از میلاد توسط "اوری پید" به نگارش در آمده است توسط نویسندگان شاخص دیگری همچون "ژان آنوی"، "داریوفو" و "فرانکا رامه" و... نیز با الهام از اثر "اوری پید" مجددا نگارش شده است که نشان از جایگاه قابل توجه این اثر دارد. در نمایشنامه "اوری پید" با زنی روبرو هستیم که ستم و بیمهری همسرش، از او زنی انتقامجو ساخته است. او به خاطر عشق به "جیسون" (همسرش)، از پدرش (آئیتس پادشاه کولخیس) دست میکشد. برادر خود را میکشد و در دزدیدن گنجینه خانوادگی شان (پشم زرین) با "جیسون" همکاری میکند. او همسرش را دوست دارد و برای او دو فرزند پسر به دنیا میآورد ولی به ناگاه درمییابد که همسرش قصد دارد او را ترک کند و با دختر "کرئون" ازدواج کند. این بی مهری از سوی "جیسون"، چنان برای "مدهآ" گران میآید که نفرت جای عشق را میگیرد و تصمیم به انتفام می گیرد. او در این انتقام خونین حتی فرزندانش را نیز به قتل میرساند.
در جشنوراه تئاتر فجر امسال، نمایش دیگری با عنوان "من-مدهآ" نوشته و کار "سالومه یوگلیدزه" از کشور گرجستان نیز به روی صحنه رفت و با اجرای "مدهآ" نوشته و کار "فریبرز کریمی" که برداشتی آزاد از نمایشنامه "اوری پید" است، پرونده اجرای "مدهآ" در این جشنواره بسته شد و باید گفت متاسفانه تصویری خوب و موثر از این نمایشنامه در این جشنواره ارایه نشد. اجرای کریمی از "مدهآ" نه در ساحت متن و نه در اجرا چیزی برای گفتن نداشت. شاید کریمی میخواست بیش از هر چیز به مفهموم جدایی و دوری بپردازد، دوری از وطن، دوری از عشق، دوری از فرزند و... ولی در این مسیر موفق نبود و هیچ تحلیلی برای ارایه نداشت. در این اجرا مخاطب نه با لایههای اسطورهای اثر مواجه است و نه لایههای روانشناختی و... نمایشنامه و شخصیتپردزای اصلا عمق ندارد و به مخاطب چیزی نمیدهد که بخواهد در آن تامل و کنکاش کند.
در این اجرا با بازیگری مواجه هستیم که میخواهد به لهستان برود. او در زندگی و در روی صحنه درگیر عشق و انتقام است. او روی صحنه نقش "مدهآ" را بازی میکند و بخشی از این نقش با زندگی او نیز گره خورده است. در این نمایش ما با یک روایت ساده و خطی روبرو هستیم که چه آگاه به داستان "مدهآ" باشیم و چه نباشیم هیچ تاثیری بر ما نمیگذارد. آنقدر همه چیز در سطح است که فکر میکنی در یک پلاتوی دانشجویی مشغول دیدن یک اتود کلاسی از روی یکی از تراژدیهای شاخص جهان هستی!
نمایش در حالی آغاز میشود که تنها بازیگر نمایش (آوا درویشی) در روی صحنه مشغول گرم کردن و آماده کردن خود است. همه چیز از زبان بازیگر برای تماشاگران تعریف و توصیف میشود. اینکه او کیست؟ اینجا کجاست؟ چه اتفاقی افتاده است و... با اینکه زمان اجرای نمایش کوتاه است (کمتر از 40 دقیقه) ولی به سرعت همه چیز شکل تکرار به خود میگیرد و چیزی برای دیدن و حتی شنیدن وجود ندارد. حتی دو ویژگی اصلی نمایشنامه "مدهآ" یعنی عشق و نفرت نیز دیده نمیشود. صحنه از دو دایره تشکیل شده است یک دایره سفید رنگ با حدودا قطر 3 متر و با یک شیب ملایم در میان سالن که به چهار قسمت تقسیم شده است و یک دایره کوچکتر که از بالا آویزان است. این دو دایره با تصاویر و نور پروجکشن روشن میشود و بخش عمده نورپردازی نمایش را همین ایده تشکیل میدهد. در چند مقطع نیز نور سقفی سالن و تماشاگران روشن میشود که با بیرون رفتن بازیگر از سالن نمایش همراه است. نمایش آنقدر گنگ پیش میرود که نقطه پایانی کار برای تماشاگر مشخص نیست. با روشن شدن نور سالن و خارج شدن بازیگر، تماشگران در یک شکل قراردادی احساس میکنند کار تمام شده است ولی هنوز مخاطب برای پایانبندی آماده نیست. برای همین چند لحظه در یک انتظار سوال برانگیز میگذرد تا دوباره بازیگر برگردد. نورها خاموش شود و روایت آغاز شود! از این رو وقتی نمایش تمام میشود و چراغهای سالن روشن میشود. این پایان مبهم را فقط تعظیم بازیگر به تماشاگران یادآوری میکند و در واقع به لحاظ دراماتیک پایانی در کار نیست. این نوع پایانبندی حتی از نوع تکرار و یا نشان از امتداد یک حس یا جریان نیز نیست. این پایانبندی فقط نشان از یک بی تجربگی است برای همین تماشاگران کمی گیج و مغبون سالن نمایش را ترک میکنند و از خود می پرسند آیا به درستی برای دیدن یک نمایش در جشنواره بین المللی تئاتر فجر آمده بودند؟